همشهری آنلاین_مژگان مهرابی: در این محله قدیمی، کوچهها؛ خیابانها؛ گذرها و حتی آدمهایی که شاید دیگر اثری از آنها نباشد، به دلیل تأثیرگذار بودنشان در شکلگیری هویت محله هنوز پر آوازه هستند و اهالی آنها را به نام قدیمیشان میشناسند. یکی از همین مکانهایی که ریشه هویتی در زمان گذشته محله دارد، موتورآب است.
جایی در محدوده خیابان پاسدار گمنام، درست بعد از میدان امام حسنمجتبی(ع). این وسیله که نمادی از ورود تکنولوژی به محله در سالهای گذشته بود و ماجرای ورود آن به حدود ۸۰ – ۹۰ سال قبل باز میگردد، در زمان خود بروبیای زیادی داشته و حالا هم که خبری از آن نیست، باز هم خاطرات خوشش نقل دورهمیهای اهالی دولاب است. کسانی که موتورآب را دیده یا از بزرگترهای خود درباره آن شنیدهاند معتقدند پای این وسیله آسایشی را «رضا گیوی» به محله باز کرده است. اما اینکه چرا و چطور این کار را کرده، خود داستانی دارد که شنیدنش خالی از لطف نیست.
در خیابان پاسدار گمنام درست نرسیده به میدان امام حسن مجتبی(ع)، تابلویی به چشم میخورد که روی آن نوشته شده: «موتور آب». با اینکه ردی از موتورآب در این محدوده دیده نمیشود، با این حال اهالی هنوز آن جا را با نام قدیمیاش میشناسند. «قاسم قدیمی» دبیر شورایاری محله صاحبالزمان(عج) درباره موتورآب اطلاعات جالبی دارد.
او میگوید: «اغلب ساکنان منطقه ۱۴ موتورآب را ندیدهاند و خبر ندارند که با آمدنش در دل دولاب، چه تحولی را اینجا ایجاد کرد. اما قدیمیها، آنهایی که ۷ـ ۸ دهه را پشت سر گذاشتهاند خوب به یاد دارند روزی که روی قنات سلیمانیه موتورآب نصب شد. انگار همین دیروز بود که «رضاگیوی» موتورآب را به این محله آورد. مرحوم گیوی کارمند شهرداری یا به قول معروف بلدیه بود. برای اینکه اربابان و مالکان برای رونق کشاورزی خود چاه عمیقی در اینجا حفر نکنند این کار را کرد که خیرش به همه مردم برسد.»
- صدای ناخوش موتور آب
به گفته قدیمی، قدم به قدم خیابان پاسدار گمنام در آن سالها زمین کشاورزی بود و مثل حالا اثری از ساختمانهای بلند در آن دیده نمیشده است. او میگوید: «شغل بیشتر مردم اینجا کشاورزی بود و به دلیل قناتهای پرآبی که از این محدوده عبور میکرد، محصولات خوبی هم به عمل میآمد. با نصب موتورآب در این محدوده در واقع مشکل آبرسانی به زمینهای کشاورزی و همچنین اهالی از بین رفت.
موتورخانه ۲۴ ساعته کار میکرد و تنها در روز جمعه برای ۳ یا ۴ ساعت تعطیل میشد که آن هم برای تعویض روغن بود. هفتهای یکبار هم آب شرب به مردم داده میشد. اینطور که قدیمیهای محله تعریف میکنند، مردم برای دریافت آب شرب جلو موتورآب صف طولانی میبستند. چه هیاهویی بود. مردم سر از پا نمیشناختند. دوران کمآبی و نزاع بر سر آبیاری زمینهای کشاورزی تمام شده بود. بیشتر از همه زنها خوشحال بودند چراکه دیگر نیازی نبود کوزه به دست راهی آبانبار شده و آب شرب خود را تأمین کنند. البته موتور آّب، صدای گوشخراشی داشت. صدای تق تق آنگویی پتکی بود که در سر کوبیده میشد اما هرچه بود خبر از آبادانی میداد و همین صدای گوشخراش موتور را برای اهالی آن دور و بر خوشایند میکرد.
- نزاع کشاورزان بر سرآب
البته این وسیله آسایشی دردسرهای خودش را هم داشت. به گفته «اسدالله ابراهیمنژاد» یکی از قدیمیهای محله، روزی نبود که کشاورزان سر آب با هم زد و خورد نکنند. او بخش دیگری از خاطرات موتورآب را بازگو میکند و میگوید: «این جا ۲ موتورآب داشت که زمینهای بالا دست و پایین دست محله را تأمین میکرد. آبی که موتورآب از دل زمین بیرون میآورد علاوه بر آبیاری برای شستوشو هم استفاده میشد.
موتور آب، میرآبی داشت. اسمش عربعلی جوکار بود. هرچند روز یکبار میرآب وظیفه داشت آب را داخل جویها بفرستد. آب از طریق لولههایی که جنس سیمانی داشت به داخل آبانبارها راه پیدا میکرد. هر خانهای هم تلمبهای داخل حیاط گذاشته بود که برای آبیاری استفاده میشد.» او در ادامه به شغل مردم این محله هم اشاره میکند که در آن دوران همه کشاورز بوده و بیشترشان در زمینهای اربابی کار میکردند. ابراهیمنژاد میگوید: «هر روز عصر که میشد، کشاورزها از پیر و جوان در قهوهخانه دور هم جمع میشدند و یک استکان چای مینوشیدند. با هم گپی میزدند و با غروب آفتاب راهی خانهشان میشدند.»
- تنها موتورچی محله
اینطور که ابراهیمنژاد روایت میکند، نخستین و تنها موتورچی موتور آب، مرحوم احمد زاهدی بوده که همراه همسر و فرزندانش در اتاقک همجوار موتورآب زندگی میکرده است. او ادامه میدهد: «زاهدی مرد خدا ترسی بود. همیشه برای تقسیم آب انصاف را رعایت میکرد. اینطور نبود که اگر کسی همسایه است یا با او آشنایی دارد بیشتر آب بدهد. برای همین امین اهالی به شمار میرفت و از احترام خاصی بین مردم برخوردار بود.»
به گفته ابراهیمنژاد موتورآب تا چند دهه پیش هم وجود داشت و صدای تق تق آن شنیده میشد تا اینکه اوایل دهه ۶۰ در یک آتشسوزی از بین رفت و فقط نامی از خود باقی گذاشت. البته موضوع دیگری هم شایع است و اینکه بعد از رایج شدن لولهکشی آب، موتورخانه به کارواش تبدیل شد. قدیمی در تکمیل گفتههای او میافزاید: «با توسعه آپارتماننشینی روز به روز کشاورزان بیشتری زمینهای خود را فروخته و تبدیل به سرمایه کردند. به تبع موتورخانه هم از رونق افتاد و سوت و کور شد. اما هنوز هم صدای تق تق موتورآب در گوش اهالی قدیمی است چراکه سالها با آن صدای یکنواخت زندگی کردهاند و خاطرات خوش بسیاری از آن دارند.»
نظر شما